سلطنتطلبان و استفاده از روشهای سخیف در مبارزه

بهروز ورزنده -
پس از پخش گسترده ویدیوهایی که در آن عدهای اوباش با رکیکترین کلمات و سخیفترین جملات علیه کسانی که قصد شرکت در انتخابات ریاستجمهوری را داشتند شعار میدادند و تظاهرات میکردند، برخی دوستان یادآور شدند که احتمالاً این افراد عوامل خود رژیم هستند که برای تخریب چهرهی جنبش به میدان آمدهاند. یکی از دوستان نوشته بود این افراد از عوامل نایاک هستند که چنین اشخاص بیخبر و لومپنی را با وعده اقامت و پناهندگی گرد هم میآورند تا حرکت جنبش را منحرف کنند؛ بنابراین باید در نسبت دادن این رفتارها به یک جریان سیاسی مشخص، محتاط بود. دوست دیگری معتقد بود که این افراد بیفرهنگ، در اثر جو مبارزاتی ایجادشده به سمت جنبش کشانده شدهاند، چراکه چنین بیعفتی در فرهنگ ایرانی جایی ندارد. فرد دیگری نیز نوشته بود: «ببینید سطح فرهنگ و شعور طرفداران پسر شاه در چه حدی است! اینها بهجای آنکه کمکی برای تقویت مبارزات مردم باشند، بیش از هر چیز آبروی آن را میبرند!» و شخصی دیگر پرسیده بود: «آیا این اوباشان میخواهند با پسر شاه ایران را گلستان کنند؟»
مجموع این دیدگاهها نشان میدهد که اکثریت حاضرین و علاقهمندان به این جنبش آزادیخواهانه، شیوهها و رفتارهای لومپنی را غیرقابلقبول میدانند.
با این حال، شاهدیم که برخی جریانهای هوادار سلطنت، خود برگزارکنندهی چنین تظاهراتی هستند و این روشهای سخیف و خشونتآمیز را آشکارا و آگاهانه تشویق و ترغیب میکنند. حتی کسانی را که مخالف اینگونه روشهای غیرمتمدنانه هستند، مورد حمله قرار میدهند.
نگاهی به رفتارهای توهینآمیز این جریان نسبت به افراد و دیگر جریانهای سیاسی، چه در گذشته و چه در حال حاضر، این واقعیت را بهخوبی نشان میدهد. نمونههای فراوانی از این دست در نوشتهها، کلیپها و مطالبی که در رسانههای مجازی رد و بدل میکنند وجود دارد؛ نوشتههایی که نهتنها لحنی توهینآمیز دارند، بلکه آمیخته به انواع دروغها نیز هستند.
برای نشان دادن این حرکات و روشها، علاوه بر آنچه در عمل شاهد آن هستیم، میتوان به برخی از نوشتههای منتشرشده توسط هواداران این جریان نیز مراجعه کرد. بهعنوان نمونه، میتوان به مقالهای از یکی از نویسندگان دائمی نشریه گویا به نام «ف.م.سخن» اشاره کرد که در تاریخ ۱۴ اکتبر ۲۰۲۲ با تیتر «جنبش جانبهلبرسیدگان بیتربیت! جنبش انگشت وسط بههواکنندگان و حوالهدهندگان توپ و تانک و فشفشه!» منتشر شده است، که در ضمن نشان میدهد این نظریات فقط اظهارات یک شخص خاص نیست بلکه نموداری از شیوه و روش و تفکر عمومی این جریان است که توسط نشریات چندی نیز ترویج میشود.
او در این مقاله مینویسد:
«حالا صدای مؤدبهای انقلابی و انقلابیهای مؤدب درآمده که آی بیایید به داد ما مؤدبان تاریخ برسید که یک عده احتمالاً نفوذی حکومت آمدهاند انگشت وسط و توپ و تانک و فشفشه به آن جای رهبر معظم حواله میکنند! به قول لاتها، بیشین بینیم حال نداری!»
و یا:
«امروز بچههای ایران به ما، که چهل سال تمام سعی میکردیم حرف خود را به حکام جمهوری نکبت بفهمانیم، فهماندند که اینها زبان ما را نمیفهمند و باید با زبانی با آنها سخن گفت که میفهمند؛ این زبان، زبان فحش و بیادبی است. شما نمیپسندید؟ تشریف ببرید کنج خانهتان گوشهایتان را بگیرید تا نشنوید. ما امروز میخواهیم به زبانی سخن بگوییم که آخوندها میفهمند؛ که سگان حکومت نکبت میفهمند.»
یا:
«دیدید دیروز در خیابان بچهها چگونه تنبان یارو حزباللهی را پایین کشیدند و کاری کردند که تا عمر دارد فراموش نکند؟»
و یا:
«دیدید استاندار کردستان گفت که مردم با باتومی که از نیروی حزباللهی به غنیمت گرفته بودند به او تعرض جنسی کردند؟»
و نیز:
جنبش بچههای امروز، جنبش انگشت وسط و حواله کردن توپ و تانک و فشفشه، اتفاقاً جنبش امروزیها و زبان امروزیها در تمام جهان است."
و بعد در بخش «رأی دهید» نیز، بلافاصله و در همان روز نخست، ۵۰۲ نفر از طرفداران او، این نشریه و جریان مورد نظر به مقاله رأی مثبت دادند و تنها ۱۹ نفر رأی منفی ثبت کردند؛ رقمی که در روزهای بعد افزایش یافت.
آنچه مایه تأسف است، اینکه هیچیک از هواداران این جریان فکری تاکنون کوچکترین موضعگیری یا اظهار نظری که نشانهی مخالفت آنان با این دیدگاهها و رفتارها باشد، ابراز نکردهاند. ویدیوهایی که روزانه در رسانههای مجازی مانند واتساپ، تلگرام و دیگر پلتفرمها دستبهدست میشوند، گویای اشتیاق آنها به این شیوههاست. همچنین، کامنتهایی که هواداران این جریان در تحسین این رفتارها ضمیمهی این محتواها میکنند، همگی در جهت تشویق و تقویت چنین حرکاتی است.
انگیزهی اصلی آنان از گرایش به این روشها، عمدتاً روحیهی انتقامجویی است؛ خواه از رژیم حاکم، خواه از مخالفان فکری خود. این افراد با شیوههای گوناگون در تلاشاند این رویکرد را توجیه و ترویج کنند، اما باید بدانند که نتیجهی چنین «مبارزه»ی سخیف و خشونتآمیزی چیزی جز ظهور یک دیکتاتوری جدید نخواهد بود. فراموش نکنیم که رژیم خمینی نیز از دل همین شیوههای لومپنی سر برآورد. آنها نیز دلایل کافی برای انتقام از رژیم پهلوی داشتند، چراکه خود بهقدر کافی مورد سرکوب آن رژیم
انگیزهی این افراد در گرایششان به چنین روشهایی، عمدتاً روحیهی انتقامجویی است؛ خواه از رژیم حاکم، خواه از کسانی که با آنها همنظر نیستند. آنان تلاش میکنند با شیوههای مختلف، این رفتارها را توجیه کرده و گسترش دهند. اما باید بدانند که حاصل چنین «مبارزه»ی سخیف و خشونتباری، چیزی جز ظهور یک رژیم دیکتاتوری جدید نخواهد بود. رژیم خمینی نیز دقیقاً از دل همین روشهای لومپنی و خشممحور زاده شد. آنها نیز انگیزهی کافی برای انتقامگیری از رژیم پهلوی داشتند، چرا که آن رژیم قدر کافی آنان را سرکوب کرده بود.
بسیار تأسفبرانگیز خواهد بود اگر جنبشی که با شعار «زن، زندگی، آزادی» و با هدف مقابله با دیکتاتوری و خشونت آغاز شده، خود به سوی نگرشها و رفتارهایی از همین جنس سوق یابد.
بهنظر من، وظیفهی فوری و حیاتی همهی نیروهای آزادیخواه آن است که در برابر اینگونه اقدامات موضعی روشن اتخاذ کرده و آن را بهصراحت محکوم کنند.
بهروز ورزنده
نوشته ف.م. سخن
https://news.gooya.com/2022/10/post-69273.php